( وَ مِنْ كَلامٍ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ ) فِى ذِكْرِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ: كُلُّ واحِدٍ مِنْهُما يَرْجُوا الْأَمْرَ لَهُ، وَ يَعْطِفُهُ عَلَيْهِ دُونَ صاحِبِهِ: لا يَمُتّانِ إِلَى اللَّهِ بِحَبْلٍ، وَ لا يَمُدّانِ إِلَيْهِ بِسَبَبٍ، كُلُّ واحِدٍ مِنْهُما حامِلُ ضَبّ لِصاحِبِهِ، وَ عَمَّا قَلِيلٍ يَكْشِفُ قِناعَهُ بِهِ، وَ اللَّهِ لَئِنْ أَصابُوا الَّذِى يُرِيدُونَ لَيَنتَزِعَنَّ هذا نَفْسَ هذا، وَ لَيَأْتِيَنَّ هذا عَلى هذا، قَدْ قامَتِ الْفِئَةُ الْباغِيَةُ فَأَيْنَ الْمُحْتَسِبُونَ؟ قَدْ سُنَّتْ لَهُمُ السُّنَنُ، وَ قُدِّمَ لَهُمُ الْخَبَرُ، وَ لِكُلِّ ضَلَّةٍ عِلَّةٌ، وَ لِكُلِّ ناكِثٍ شُبْهَةٌ، وَ اللَّهِ لا أَكُونُ كَمُسْتَمِعِ اللَّدْمِ، يَسْمَعُ النّاعِىَ، وَ يَحْضُرُ الْباكِىَ ثُمّ لا يَعْتَبِرُ.
درباره اهل بصره
روانشناسى طلحه و زبير در شورش بصره
هر كدام از طلحه و زبير، اميدوار است كه حكومت را به دست آورد، و ديده به آن دوخته و رفيق خود را به حساب نمىآورد، آن دو، نه رشتهاى الهى را چنگ زدند و نه با وسيلهاى به خدا روى آوردند، هر كدام بار كينه رفيق خود را بر دوش مىكشد، كه به زودى پرده از روى آن كنار خواهد رفت. به خدا سوگند! اگر به آنچه مىخواهند برسند، اين جان آن را مىگيرد و آن، اين را از پاى درمىآورد، هماكنون گروهى سركش و نافرمان بپا خاستهاند (ناكثين) پس خداجويان حسابگر كجايند؟ سنت پيامبر (ع) برايشان بيان گرديد و اخبار امروز را به آنان گفتهاند، در حالى كه براى هر گمراهى علتى و براى هر عهدشكنى بهانهاى وجود دارد. سوگند بخدا! من آن كس نيستم كه صداى گريه و بر سر و سينه زدن براى مرده و نداى فرشته مرگ را بشنود و عبرت نگيرد.