تاريخ و زمان
پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403  
بيشتر
جستجو
بازديدها
تعداد بازديد از سايت: 1083464
تعداد بازديد اين بخش: 32429
در امروز: 546
اين بخش امروز: 25

بيشتر
خطبه ها
خطبه(207)-خطبه‏اى در صفين


( وَ مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ ) خَطَبَها بِصِفِّينَ: أَما بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحانَهُ لِى عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلايَةِ أَمْرِكُمْ، وَ لَكُمْ عَلَىَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِى لِى عَلَيْكُمْ، وَ الْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْياءِ فِى التَّواصُفِ، وَ أَضْيَقُها فِى التَّناصُفِ، لا يَجْرِى لِأَحَدٍ إِلَّا جَرى عَلَيْهِ، وَ لا يَجْرِى عَلَيْهِ إِلَّا جَرى لَهُ. وَ لَوْ كانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِىَ لَهُ وَ لا يَجْرِىَ عَلَيْهِ لَكانَ ذلِكَ خالِصاً لِلَّهِ سُبْحانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلى عِبادِهِ، وَ لِعَدْلِهِ فِى كُلِّ ما جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضائِهِ، وَ لكِنَّهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبادِ أَنْ يُطِيعُوهُ، وَ جَعَلَ جَزآءَهُمْ عَلَيْهِ مُضاعَفَةَ الثَّوابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِما هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ. ثُمَّ جَعَلَ سُبْحانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَها لِبَعْضِ النّاسِ عَلى بَعْضٍ، فَجَعَلَها ‏تَتَكافَأُ فِى وُجُوهِها وَ يُوجِبُ بَعْضُها بَعْضاً، وَ لا يُسْتَوْجَبُ بَعْضُها إِلَّا بِبَعْضٍ، وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحانَهُ مِنْ تِلْكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوالِى عَلَى الرَّعِيَّةِ، وَ حَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوالِى، فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ سُبْحانَهُ لِكُلٍّ عَلى كُلٍّ. فَجَعَلَها نِظاماً لِأُلْفَتِهِمْ، وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ، فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ، إِلَّا بِصَلاح الْوُلاةِ، و لا تَصْلُحُ الْوُلاةُ إِلَّا باسْتِقامَةِ الرَّعِيَّةِ، فَإِذا أَدَّتِ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوالِى حَقَّهُ، وَ ‏أَدّى ‏إِلَيْها حَقَّها، عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ، وَ قامَتْ مَناهِجُ الدِّينِ، وَ اعْتَدَلَتْ مَعالِمُ الْعَدْلِ، وَ جَرَتْ عَلى ‏أَذْلالِهَا ‏السُّنَنُ‏، فَصَلَحَ بِذلِكَ الزَّمانُ، وَ طُمِعَ فِى بَقاءِ الدَّوْلَةِ، وَ يَئِسَتْ مَطامِعُ الْأَعْداءِ، وَ إِذا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ والِيَها، أَوْ ‏أَجْحَفَ‏ ‏الْوَالِى‏ ‏بِرَعِيَّتِهِ‏، اخْتَلَفَتْ هُنالِكَ الْكَلِمَةُ، وَ ظَهَرَتْ مَعالِمُ الْجَوْرِ، وَ ‏كَثُرَ ‏الْإِدْغالُ‏ ‏فِى‏ ‏الدِّينِ‏، وَ تُرِكَتْ ‏مَحاجّ‏ ‏السُّنَنِ‏، فَعُمِلَ بِالْهَوى، وَ عُطِّلَتِ الْأَحْكامُ، وَ كَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ، ‏فَلا ‏يُسْتَوْحَشُ‏ ‏لِعَظِيمِ‏ حَقٍّ عُطِّلَ، و لا لِعَظِيمِ باطِلٍ فُعِلَ، فَهُنالِكَ تَذِلُّ الْأَبْرارُ، وَ تَعِزُّ الْأَشْرارُ، وَ تَعْظُمُ تَبِعاتُ اللَّهِ عِنْدَ الْعِبادِ، فَعَلَيْكُمْ بِالتَّناصُحِ فِى ذلِكَ وَ حُسْنِ التَّعاوُنِ عَلَيْهِ، فَلَيْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ، وَ طالَ فِى الْعَمَلِ اجْتِهادُهُ، بِبالِغٍ حَقِيقَةَ مَا اللَّهُ سُبْحانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطّاعَةِ لَهُ، وَ لكِنْ مِنْ واجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَى الْعِبادِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ، وَ التَّعاوُنُ عَلى إِقامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ، وَ لَيْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِى الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ، وَ تَقَدَّمَتْ فِى الدِّينِ فَضِيلَتُهُ ‏بِفَوْقِ‏ ‏أَنْ‏ ‏يُعانَ‏ عَلى ما حَمَّلَهُ ‏اللَّهُ‏ مِنْ حَقِّهِ، وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ ‏اقْتَحَمَتْهُ‏ الْعُيُونُ بِدُونِ اَنْ يُعِينَ عَلى ذلِكَ، أَوْ يُعانَ عَلَيْهِ.

فَأَجابَهُ -عَلَيْهِ السَّلامُ- رَجُلٌ مِنْ أَصْحابِهِ بِكَلامٍ طَوِيلٍ يُكْثِرُ فِيهِ الثَّناءَ عَلَيْهِ وَ يَذْكُرُ سَمْعَهُ وَ طاعَتَهُ لَهُ، فَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلالُ اللَّهِ فِى نَفْسِهِ، وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنْ يَصْغُرَ عِندَهُ -لِعِظَمِ ذلِكَ- كُلُّ ما سِواهُ، وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ كانَ كَذلِكَ ‏مَنْ‏ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ، وَ لَطُفَ إِحْسانُهُ إِلَيْهِ، فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلى أَحَدٍ إِلَّا ازْدادَ حَقُّ اللَّهِ عَلَيْهِ عِظَماً، وَ إِنَّ مِنْ ‏أَسْخَفِ‏ حالاتِ الْوُلاةِ عِنْدَ صالِح النَّاسِ أَنْ يَظُنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ، وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْكِبْرِ. وَ قَدْ كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جالَ فِى ظَنِّكُمْ أَنِّى أُحِبُّ الْإِطْراءَ، وَ اسْتِماعَ الثَّناءِ، وَ لَسْتُ -بِحَمْدِ اللَّهِ- كَذلِكَ، وَ لَوْ كُنتُ أُحِبُّ أَنْ يُقالَ ذلِكَ ‏لَتَرَكْتُهُ‏ انْحِطاطاً لِلَّهِ سُبْحانَهُ عَنْ تَناوُلِ ما هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَةِ وَ الْكِبْرِياءِ، وَ رُبَّمَا اسْتَحْلَى النّاسُ الثَّناءَ بَعْدَ ‏الْبَلاءِ، فَلا تُثْنُوْا عَلَىَّ بِجَمِيلِ ثَناءٍ لِإِخْراجِى نَفْسِى إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُم مِنَ ‏‏التَّقِيَّةِ‏ فِى حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ مِنْ أَدائِها، وَ فَرائِضَ لابُدَّ مِنْ إِمْضائِها. فَلا تُكَلِّمُونِى بِما تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَةُ، وَ لا تَتَحَفَّظُوا ‏مِنِّى‏ بِما يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ ‏الْبادِرَةِ، وَ لا تُخالِطُونِى ‏بِالْمُصانَعَةِ، وَ لا تَظُنُّوا بِىَ اسْتِثْقالًا فِى ‏حَقّ‏ قِيلَ لِى، وَ لَا الْتِماسَ إِعْظامٍ لِنَفْسِى، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كانَ الْعَمَلُ بِهِما أَثْقَلَ عَلَيْهِ، ‏فَلا ‏تَكُفُّوْا عَنْ مَقالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشْوَرَةٍ بِعَدْلٍ. فَإِنِّى لَسْتُ فِى نَفْسِى بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ، وَ لا امَنُ ذلِكَ مِنْ فِعْلِى إِلّا أَنْ يَكْفِىَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِى ما هُوَ ‏أَمْلَكُ‏ ‏بِهِ‏ ‏مِنِّى‏، فَإِنَّما أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لا رَبَّ غَيْرُهُ، يَمْلِكُ مِنَّا ما لا نَمْلِكُ مِنْ أَنفُسِنا، وَ أَخْرَجَنا مِمَّا كُنَّا فِيهِ إِلى ما صَلَحْنا عَلَيْهِ فَأَبْدَلَنا بَعْدَ الضَّلالَةِ بِالْهُدى، وَ أَعْطانَا الْبَصِيرَةَ بَعْدَ الْعَمى.

خطبه‏اى در صفين

حقوق اجتماعى

پس از ستايش پروردگار! خداوند سبحان، براى من، بر شما به جهت سرپرستى حكومت، حقى قرار داده، و براى شما همانند حق من، حقى تعيين فرموده است، پس حق گسترده‏تر از آن است كه توصيفش كنند، ولى به هنگام عمل تنگنايى بى‏مانند دارد. حق اگر به سود كسى اجراء شود، ناگزير به زيان او نيز روزى به كار رود، و چون به زيان كسى اجراء شود روزى به سود او جريان خواهد داشت. اگر بنا باشد حق به سود كسى اجراء شود و زيانى نداشته باشد، اين مخصوص خداى سبحان است نه ديگر آفريده‏ها، به خاطر قدرت الهى بر بندگان، و عدالت او بر تمام موجوداتى كه فرمانش بر آنها جارى است، لكن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خويش قرار داده، و پاداش آن را دوچندان كرده است، از روى بخشندگى، و گشايشى كه خواسته به بندگان عطا فرمايد.

حقوق متقابل رهبرى و مردم

پس خداى سبحان! برخى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب كرد، و آن حقوق را در برابر هم گذاشت، كه برخى از حقوق برخى ديگر را واجب گرداند، و حقى بر كسى واجب نمى‏شود مگر همانند آن را انجام دهد. و در ميان حقوق الهى بزرگترين حق، حق رهبر بر مردم، و حق مردم بر رهبر است، حق واجبى كه خداى سبحان، بر هر دو گروه لازم شمرد، و آن را عامل پايدارى پيوند ملت و رهبر، و عزت دين قرار داد. پس رعيت اصلاح نمى‏شود جز آنكه زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمى‏شوند جز با درستكارى رعيت. و آنگاه كه مردم حق رهبرى را ادا كنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت يابد، و راههاى دين پايدار، و نشانه‏هاى عدالت برقرار، و سنت پيامبر (ص) پايدار گردد، پس روزگار اصلاح شود، و مردم در تداوم حكومت اميدوار، و دشمن در آرزوهايش مايوس مى‏شود. اما اگر مردم بر حكومت چيره شوند، يا زمامدار بر رعيت ستم كند، وحدت كلمه از بين مى‏رود، نشانه‏هاى ستم آشكار، و نيرنگبازى در دين فراوان مى‏گردد. و راه گسترده سنت پيامبر (ص) متروك، هواپرستى فراوان، احكام دين تعطيل، و بيماريهاى دل فراوان گردد، مردم از اينكه حق بزرگى فراموش مى‏شود، يا باطل خطرناكى در جامعه رواج مى‏يابد، احساس نگرانى نمى‏كنند، پس در آن زمان نيكان خوار، و بدان قدرتمند مى‏شوند، و كيفر الهى بر بندگان بزرگ و دردناك خواهد بود. پس بر شماست كه يكديگر را نصيحت كنيد، و نيكو همكارى نماييد. درست است كه هيچ كس نمى‏تواند حق اطاعت خداوندى را چنانكه بايد بگذارد، هر چند در به دست آوردن رضاى خدا حريص باشد، و در كار بندگى تلاش فراوان نمايد، لكن بايد به مقدار توان، حقوق الهى را رعايت كند كه يكى از واجبات الهى، يكديگر را به اندازه توان نصيحت كردن، و برپا داشتن حق، و يارى دادن به يكديگر است. هيچ كس هر چند قدر او در حق بزرگ، و ارزش او در دين بيشتر باشد، بى‏نياز نيست كه او را در انجام حق يارى رسانند، و هيچ‏كس گرچه مردم او را خوار شمارند، و در ديده‏ها بى‏ارزش باشد، كوچكتر از آن نيست كه كسى را در انجام حق يارى كند يا ديگرى به يارى او برخيزد. (پس يكى از ياران بپا خواست و با سخنى طولانى امام را ستود، حرف شنوايى و اطاعت از امام را اعلام داشت آنگاه امام فرمود:)

كسى كه عظمت خدا در جانش بزرگ، و منزلت او در قلبش والاست، سزاوار است كه هر چه جز خدا را كوچك شمارد، و از او سزاوارتر كسى كه نعمتهاى خدا را فراوان در اختيار دارد، و بر خان احسان خدا نشسته است، زيرا نعمت خدا بر كسى بسيار نگردد جز آنكه حقوق الهى بر او فراوان باشد.

روابط سالم و متقابل رهبر و مردم

مردم! از پست‏ترين حالات زمامداران در نزد صالحان اين است كه گمان برند آنها دوستدار ستايش باشند، و كشوردارى آنان بر كبر و خودپسندى استوار باشد، و خوش ندارم، در خاطر شما بگذرد كه من ستايش را دوست دارم، و خواهان شنيدن آن مى‏باشم، سپاس خدا را كه چنين نبودم، و اگر ستايش را دوست مى‏داشتم، آن را رها مى‏كردم به خاطر فروتنى در پيشگاه خداى سبحان، و بزرگى و بزرگوارى كه تنها خدا سزاوار آن است. گاهى مردم، ستودن افرادى را براى كار و تلاش روا مى‏دانند. اما من از شما مى‏خواهم كه مرا با سخنان زيباى خود مستاييد، تا نفس خود را به وظائفى كه نسبت به خدا و شما دارم خارج سازم، و حقوقى كه مانده است بپردازم، و واجباتى كه بر عهده من است و بايد انجام گيرد اداء كنم، پس با من چنانكه با پادشاهان سركش سخن مى‏گويند، حرف نزنيد، و چنانكه از آدمهاى خشمگين كناره مى‏گيرند دورى نجوييد، و با ظاهرسازى با من رفتار نكنيد، و گمان مبريد اگر حقى به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد، يا در پى بزرگ نشان دادن خويشم. زيرا كسى كه شنيدن حق، يا عرضه شدن عدالت بر او مشكل باشد، عمل كردن به آن دشوارتر خواهد بود. پس، از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خوددارى نكنيد، زيرا خود را برتر از آنكه اشتباه كنم و از آن ايمن باشم نمى‏دانم، مگر آنكه خداوند مرا حفظ فرمايد، پس همانا من و شما بندگان و مملوك پروردگاريم كه جز او پروردگارى نيست، او مالك ما، و ما را بر نفس خود اختيارى نيست، ما را در آنچه بوديم خارج و بدانچه صلاح ما بود درآورد، به جاى گمراهى هدايت، و بجاى كورى بينايى به ما عطا فرمود.


تعداد بازديد اين صفحه: 110
خانه | بازگشت | Quran Guest (qguest)

طراحی، پیاده سازی و اجرا توسط شبکه ملی مدارس ایران ( رشد )

www.roshd.ir Powered By Sigma ITID.