( وَ مِنْ كَلامٍ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ: ) وَ اللَّهُ لا يَزالُونَ حَتّى لا يَدَعُوا لِلَّهِ مُحَرَّماً اِلّاَ اسْتَحَلُّوهُ، وَ لا عَقْداً إِلَّا حَلُّوهُ، وَ حَتّى لا يَبْقى بَيْتُ مَدَرٍ وَ لا وَبَرٍ إِلَّا دَخَلَهُ ظُلْمُهُمْ، وَ نَزَلَ بِهِ عَيْثُهُمْ وَ نَبا بِهِ سُوءُ رَعْيِهِمْ، وَ حَتّى يَقُومَ الْباكِيانِ يَبْكِيانِ: باكٍ يَبْكِى لِدِينِهِ، وَ باكٍ يَبْكِى لِدُنْياهُ، وَ حَتّى تَكُونَ نُصْرَةُ أَحَدِكُمْ مِنْ أَحَدِهِمْ كَنُصْرَةِ الْعَبْدِ مِنْ سَيِّدِهِ، إِذا شَهِدَ أَطاعَهُ، وَ إِذا غابَ اغْتابَهُ، وَ حَتّى يَكُونَ أَعْظَمُكُمْ فِيها عَناءً أَحْسَنَكُمْ بِاللَّهِ ظَنّاً، فَإِنْ أَتاكُمُ اللَّهُ بِعافِيَةٍ فَأَقْبِلُوا، وَ إِنِ ابْتُلِيتُمْ فَاصْبِرُوا، فَإِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ.
در ستم بنىاميه
خبر از ستمگرى و فساد بنىاميه
سوگند به خدا! بنىاميه چنان به ستمگرى و حكومت ادامه دهند كه حرامى باقى نماند جز آنكه حلال شمارند، و پيمانى نمىماند جز آنكه همه را بشكنند، و هيچ خيمه و خانهاى وجود ندارد جز آنكه ستمگارى آنان در آنجا راه يابد، و ظلم و فسادشان مردم را از خانهها كوچ دهد، تا آنكه در حكومتشان دو دسته بگريند. دستهاى براى دين خود كه آن را از دست دادهاند، و دستهاى براى دنياى خود كه به آن نرسيدهاند، و يارى خواستن يكى از ديگرى، چون يارى خواستن برده از ارباب خويش است كه در حضور ارباب اطاعت دارد و در غيبت او بدگويى مىكند. در حكومت بنىاميه هر كس به خدا اميدوارتر باشد بيش از همه رنج و مصيبت ببيند، پس اگر خداوند عافيت و سلامتى بخشيد، قدرشناس باشيد و اگر به بلا و گرفتارى مبتلا گشتيد، شكيبا باشيد كه سرانجام، پيروزى با پرهيزكاران است.